یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت: شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم. می خواهم در روستایمان معلم شوم. دکتر جواب داد: تو اگر نخواهی موشک هوا کنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا، نخواهد موشک هوا کند.

زیبا ترین داستا های کوتاه آموزنده و انگیزشی

داستان کوتاه آموزنده/شماره9

داستان اموزنده/شماره8

داستان کوتاه آموزنده/شماره6

موشک ,تو ,هوا ,یکی ,خواهم ,معلم ,موشک هوا ,یکی از ,معلم شوی ,شوی قبول، ,ولی تو

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یادداشت های روزانه دکتر احمد فرخی حاجی آباد فرازهای زیست شناسی در دعای عرفه طراحی سایت، سئو، تبلیغات در گوگل شرکت ایزوگام هیرمان دلیجان پالس پویا (برق، الکترونیک و مخابرات) سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه طراحی مطب دندانپزشکی و دکوراسیون بیوگرافی افشین امانی بهترین های وب فارسی غار تنهایی من